_____ پرنده بی آواز
-
پرنده ی بی آواز
-
********
-
پاییز شد ,بادِ سرد ,وزیدن گرفت
-
باز هم پاییز لانه کرد ,میانِ درختان
-
تراوش باران,بوی نمِ خاک,روان است
-
خورشید از غم,با تمامِ غرورش
-
عاشقانه ,به گریه نشسته
-
از یاد رفته ام,پریشانِ زمانم
-
گمنام ترین عاشقِ , بی نشانم
-
با قلبی ,به سپیدی ی روز
-
در میانِ ,عطرِ اقاقی ها
-
به امیدِ ,خنده ی خورشید
-
در دامنِ تنهایی خود,مینشینم
-
با یادت,شعرِلبخند
-
بر لبانم ,نقش میبندد
-
دارم امیدی ,در آسمانت
-
دلم اندیشه یِ دیدارِ تو را دارد
-
شور سکوتم را, با نامت
-
که معنای پاکی ی , آسمان را دارد
-
تقسیم میکنم
-
دیده ام ابر سپیدی ست,در هوایت
-
کوچ کردند ,پرستوهای عاشق
-
دیگر کسی ,آوازِ بهار را نمیخواند
-
تنها پرنده ی ,بی آوازی مانده
-
که سرد است و, سکوتی سخت کرده
-
پرنده ی ,بی آوازِ قلبم را
-
به سویت ,روانه میکنم
-
شاید روزی,شعر زندگی را
-
با هم بخوانیم
-
پاییز با دستِ سردش,نوازشم کرد
-
کاش ,هیچ چیز نبود
-
جز ,آسمانِ بالای سرم
-
کاش ,هیچ مرزی نبود
-
کاش ,فقط امروز بود
-
نه دیروزی بود و, نه فردایی
-
کاش بینِ عاشقان , مانع و سدی نبود
-
کاش ,هیچوقت نمیگفتیم کاش
-
_______________
-
ماندانا 18:44 18/1/1395
-
نظرات شما عزیزان: